به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محمدی شاهرودی در یک پرسش و پاسخی به موضوع «مجازات و عدم مجازات مادر و پدر در صورت قتل فرزند» پرداخت که تقدیم شما علاقهمندان می شود.
سؤال:
* در اسلام گفته میشود اگر پدری فرزند خود را بکشد، مجازات نمیشود، اما اگر مادری فرزندش را بکشد، مجازات میشود. آیا این تناقض نیست؟
پاسخ:
اینکه گفته میشود «پدر در صورت کشتن فرزند مجازات نمیشود» تعبیر نادرستی است. پدر حتماً مجازات میشود، اما نوع و مبنای مجازات متفاوت است. در فقه اسلامی ما با دو بُعد مواجه هستیم: «حقالناس» و «حقالله»، و در کنار آن «جنبه عمومی جرم» که مدعیالعموم نماینده جامعه در آن است.
از منظر جنبه عمومی، هیچ تفاوتی میان پدر و مادر وجود ندارد. پدری که فرزند خود را به قتل میرساند، احساسات عمومی جامعه را جریحهدار کرده و مرتکب جرمی سنگین شده است. در اینجا مدعیالعموم میتواند ورود کند و حتی در مواردی حکمهای بسیار شدید، از جمله اعدام، صادر شود؛ زیرا این اقدام، اخلال در امنیت روانی و اخلاقی جامعه محسوب میشود. بنابراین اینکه گفته شود «پدر هیچ مجازاتی ندارد» کاملاً غلط است.
از نظر جنبه خصوصی نیز پدر بدون کیفر نیست. یکی از آثار حقوقی مهم این جنایت آن است که پدر از فرزند مقتول ارث نمیبرد و از حق ارث محروم میشود. پس نه از نظر شرعی و نه از نظر حقوقی نمیتوان گفت هیچ برخوردی با او نمیشود.
اما در مورد مادر، مسئله از زاویهای دیگر بررسی میشود. به طور طبیعی، مادر دارای لطافت روحی، عاطفه و پیوند عمیقتری با فرزند است. وقوع چنین جنایتی از سوی مادر، نشاندهنده اختلال شدید در وضعیت روحی و روانی اوست؛ به گونهای که میتوان گفت این فرد از ویژگیهای طبیعی مادری فاصله گرفته است. به همین دلیل، اگر مادری آگاهانه و عامدانه فرزند خود را به قتل برساند، حکم قصاص درباره او جاری میشود. این تفاوت ناشی از تفاوتهای روحی و روانی زن و مرد و تحلیل نوع جنایت است، نه تبعیض یا نابرابری در ارزش انسانی.
نکته بسیار مهم در این بحث آن است که این احکام از احکام فرعی فقهی هستند و اساس آنها «تعبد» است. یعنی اصل، اطاعت از فرمان الهی است، نه صرفاً کشف فلسفه یا حکمت حکم. ممکن است برای یک حکم، چندین حکمت وجود داشته باشد که برخی از آنها برای ما روشن نیست. حتی اگر یک یا چند حکمت را بدانیم، آن حکمتها ملاک اصلی صدور حکم نیستند.
برای مثال، در مورد حرمت شراب، تنها دلیل آن مستکنندگی نیست. حتی اگر مقدار بسیار اندکی از شراب در حجم زیادی آب مخلوط شود و هیچ اثر مستکنندگی نداشته باشد، باز هم نوشیدن آن حرام است. این نشان میدهد که احکام الهی فراتر از تحلیلهای صرف عقلی یا تجربی ماست.
یا در مثال تفاوت میان نکاح و زنا؛ از نظر ظاهری، با گفتن چند جمله عقد، رابطهای که پیش از آن کاملاً حرام بوده، ناگهان حلال میشود. این تحول را نمیتوان صرفاً با تحلیلهای مادی یا علمی توضیح داد. اینجا «امر الهی» و «تعبد» نقش اصلی را دارد، حتی اگر فلسفه کامل آن برای ما روشن نباشد.
حتی اگر انسان حکمت یک حکم را بداند، باز هم نمیتواند آن حکمت را جایگزین نیت قربت و اطاعت الهی کند. اگر کسی نماز بخواند صرفاً به خاطر آثار روانی یا جسمی آن، نماز او عبادت محسوب نمیشود؛ عبادت زمانی معنا دارد که برای اطاعت از فرمان خدا و قرب الیالله انجام شود.
نکته پایانی اینکه حتی در مواردی مانند قتل فرزند توسط مادر، الزام به اجرای قصاص وجود ندارد. اولیای دم، که معمولاً فرزندان یا همسر هستند، میتوانند از حق خود بگذرند و تقاضای قصاص نکنند. در عمل نیز غالباً خانوادهها حاضر نیستند مادر یا همسر خود را قصاص کنند. بنابراین در بسیاری از موارد، حکم وجود دارد، اما اجرا نمیشود.
به طور کلی، سیاست کیفری در اسلام مبتنی بر «بازدارندگی» است، نه اجرای گسترده مجازاتها. مجازاتها سخت تعیین شدهاند تا مانع وقوع جرم شوند، نه اینکه به سادگی اجرا گردند. به همین دلیل، اجرای حدود و قصاص شرایط بسیار سخت و دقیقی دارد و با وجود کوچکترین شبهه، حکم کنار گذاشته میشود؛ همانگونه که گفته شده است: «الحدود تُدرَأُ بالشبهات».
در نتیجه، تفاوت احکام در این زمینه نه برای اجرای گسترده مجازات، بلکه برای ایجاد بازدارندگی، حفظ امنیت روانی جامعه و جلوگیری از وقوع چنین فجایع سنگینی است.
برای شنیدن و دانلود صوت اینجا را کلیک کنید










نظر شما